به نام خدا
مجموعه هزار داستان - داستان بعدی: حسادت -  در نتیجه شکار انسان در عوض شکار گراز وحشی بزودی

خداوند تمام پزشکان و پرستاران و انهایی که برای سلامتی افراد جامعه تلاش بی وقفه انجام میدهند حفط کند




کرونا را جدی بگیریم   5-7-99
چند  روزی  بیشتر به تحویل سال نو نمانده بود وضعیت سلامت جامعه ناگهان  دگرگون شد  و مسولان سلامت جامعه فی الفور توصیه اکید نمودند: به قول پزشکان متخصص- یک موجود تازه به میدان وارد شده دارای بافت  پروتئنی و  چربی دار سنگین که  به چشم دیده نمیشود و به گلو ودهان و بینی و چشم و گوش وارد و جایی نرم و گرم در ریه لانه گزینی و خطر مرگ برای افراد مشکل دار و کم ایمنی خطر بالقوه و کشنده است و نامش هم ویروس ک ر ن ا و یا کوید 19  نهاده اند خدا بخیر بگذراند . اول بار گفته شد دست دادن و بوسیدن و تماس هر نقطه به نقطه دیگر ممنوع وبسرعت و براحتی  سبب انتقال به افراد سالم میشود . تنها راه پیشگیری و پاره شدن زنجیره کل واگیری و متوقف شدن ویروس  در   هر مکان و نقطه ای رعایت نکات بهداشتی و پروتکل های بهداشتی  از جمله فاصله گذاری و پوشیدن ماسک و دستکش و مهمترین عامل بازدارنده  تماس نداشتن به نقاط آلوده و افراد احتمالی الوده است .  هدیه  این ویروس نا محسوس و نا میمون و تا اندازه ای کشنده و خطرناک خانه نشینی و توقف کسب و کارهاست . اغلب و اکثر افراد جامعه به این توصیه عمل کردند . بجز قشر های در گیر و بازدارنده و معالج پزشکان و پرستاران و افراد خدماتی و مدیران تصمیم گیرنده که  در نتیجه رویا رویی و مبارزه مستقیم با این ویروس مرتب در معرض خطر ابتلا به این بیماری و شهادت افرادی  از جامعه و عوامل پزشکی و دارو درمان منجر شد .اما من هم بمانند دیگر هموطنان با ماندن در منزل سعی کردم  بجز موارد ضروری قرنطینه کامل شوم .گرچه لحظات بسیار نا خوشایند و غیر قابل تصور  در خانه ماندن هنگامه این  سال نو و سال شادی و نشاط را  بایستی نظیر سالهای قبل به گشت و گذارباشیم اما  ناچار به خانه نشینی روی آوردیم و باز هم  تحمل شد تا کم کم این مدت خانه نشینی به ایام نیم  ماه اول  سال جدید رسید . واقعا در این مدت نه کسی زنگ میزد و نه خبر از دوستان و فامیل بود  و  همه جا تا حد وحشتناکی سوت و کور و نه تردد خودرو ها و افراد در کل روز در کار بود هیچ و هیچ . شب که دیگر جای خود داشت .همسایه فکر میکرد همسایه کناری و بالا و پایینی این مرض را با خود دارد . مرتب میشستند و ضد عفونی و ماسکهای جورا واجور حتی در منزل هم کاربرد خوبی داشت . همسایه از همسایه بی خبر و دوست و آشنا هم سعی میکرد چراغ خاموش به نانوایی و سوپری و اواخر بیشتر وقتها در داروخانه برای جستن ماسک و دستکش   سپری میشد . اگر قرار است در منزل بمانیم این دیگر چه شقی است هر روز عصر به این دارو خانه و ان داروخانه سر بزنیم . اصلا داشتن ماسک و دستکش فراوان مثل اینکه پشتوانه مهم تر از خود کرونا بود . بعد کم کم وضع بهتر شد و همه چیز به فراوانی در دسترس . بهر حال موضوع اینجا فرق میکرد . ناگهان از شهرستان خبر رسید  که یکی از افراد خانواده ناخوش و بد حال است  به دادبرسید  و کمک کنید ، چه نشسته اید  .  در این وضع و این بدبختی دوری از محل های تردد و تجمع افراد آخر  چه میشود؟ . صرار رو اصرار بیمار به بخش اتفاقات شهرستان یکی دو روز بستری و طبیبان محترم و حاذق نامه و پیشنهاد ارسال بیمار فلج و خوابیده مدام و دارز کش  را به سبب ناشناخته بودن درد و ناراحتی و علایم نامعلوم بیماری  مانند بسته پستی به مرکز را راه علاج و درمان دانسته و گویا امکانات کافی برای انواع آزمایش و سیتی اسکن و انجام تست کلیه ،خلاصه ده ها نوع برسی پزشکی را نداشتند . باید فورا منتقل شود  .پیشنهاد 5الی بیشتر طبیب متخصص را باید طی کند تا بیماری او مشخص و شاید علاج کار شود و الا خطر مرگ او را تا حدی تهدید میکند . امبولانس هم ابدا حرفش را نزنید تمام آمبولانسها به علت در گیر با بیماران کرونا علی رغم رعایت موارد بهداشتی و ضد عفونی کردن ، احتمال  آلوده  به ویروس جدید است. برای بیمار شما خطرناک است روزهایی بود که خودرو های هر شهر و روستا فقط در محدوده خویش میتوانستند  رفت و امد کنند . حالا دیگر خوب شد . خودرو از شهرستان به مرکز نمی تواند وارد شود و بر عکس از مرکز هم به شهرستان نمیتوانست تردد کند. نامه  ور شده  دکتر شهرستان  و پرونده بیمار و نامه دکتر قلب - دکتر مغز و اعصاب - پزشک کلیه - پزشک گوارش - پزشک  داخلی - فیزیو تراپی  در اخر دستور کلی این بود  که  به  هر پزشک در دسترس بود  مراجه کنید .  همراهان بیمار گفته بودند ، خانه ات آباد روز های عادی امکان  ویزیت دو یا سه پزشک وجود ندارد با این وضع چگونه امکان پذیر است . خلاصه کلام ساعت یک بامداد با خودرو شخصی به سمت مرکز  استان راهی شده بودند و با توجه به نامه دکتر و معرفی به بدبختی و اصرار ماموران گذرگاه ورودی  به شهر را قانع کردند که  اجازه ورود  خودرو  به مرکز شهر داده شود و بیمار را به شهر منتقل کنند . در یکی از بیمارستانهای دولتی بستری و انواع آزمایش ها و سیتی و عکس مربوطه انجام و توصیه شده بود که با توجه به وضعیت موجود عاقلانه تر اینکه بیمار به منزل و مانند سایرین در قرنطینه باشد من هم که تا سر کوچه جرات تردد نداشتم دل به دریا زدم  وظیفه دانستم به یاری بیمار وخدمت رسانی تا حد امکان بشتابم . یک راننده دو  همراه برای جابجایی و حسابداری و انتقال به تخت و امور محوله دچار دردسر و ماندن در بیمارستان بودند . ترس از  آلودگی کارت پولی که هر بار در یک دستگاه وارد میشد و برگه های و نسخ بیمار که ورق ورق  دست به دست ، سپس به شکل دفتر  رویهم جمع میشد و کمبود دستکش و  شستشو ی  نا مرتب و تعویض لوازم بهداشتی دست و صورت و عدم رعایت برخی بیماران و همراهشان ترس و وحشت دچار ویروس و مثبت شدن  بیماری را دو چندان میکرد . رغبت نوشیدن حتی اب و نوشیدنی هم در مدت چند ساعت وجود نداشت . این ویروس لعنتی که نه علائمی داشت و نه رنگی و نه بویی و نه دیده میشد هر ان تصور میرفت که الان در کمین هر فرد است . با وجود رعایت نسبی موازین بهداشتی فکر میشد که جایی از کار خراب است و این ویروس انه دارد وارد بدن میشود منتها روحیه برخی همراهان و پرستاران روحیه بخش و امیدوارکننده بود .پس از چند شب بستری سر انجام دکتر مربوطه حکم مر خصی داد و توصیه، که چند دکتر باید او را ببیند . دوباره روز از نو روزی از نو . پس از دو روز  دو نوبت در یک روز با همان مشکلات نامبرده و ترس از این ویروس و بخود پیچیدن و چه کنم گذشت . با نوبت شماره 22 سر انجام به دکتر کلیه مراجه کردیم . تمام جوانب را برسی کرد و هی مرتب  با دست  به جوانب و پهلو ضربه میزد تا  منشا درد پهلو را بیابد و روی میز آقای دکتر پرشد از انواع جواب آزمایش و چند سی دی از بیمارستان،سر انجام  قول صد در صد داد که کلیه بیمار صحیح و سالم است شما برای برسی بیماری  گوارش و داخلی به پزشک متخصص داخلی مراجعه کنید گفتم آقای دکتر کدام پزشک بهتر است با تعجب نگاه غضب آلودی به من کرد و گفت اقا هر چه در دسترس هست بگیرید  نه آنچه شما دلتان میخواهد . به سبب ویروس دکتر ها در حضور شیفتی و  خلاصه شده اند . بساط  پرونده پزشکی را جمع کردیم. در بخش سیتی دکتر داخلی بود حالا بشین کی بشین تا نوبت فرا رسد با همان نوبت سه الی چهار  ساعت  در محیطی پر تجمع تر و با ترس و نگرانی گذشت . دکتر قلب را خودمان کنسل ( متوقف ) کردیم  چرا ؟ اقای دکتر این بیمار پیس  ( باطری )کمک کننده قلب دارد ده دوازده سال قبل کار گذاشته و اطمینان داریم که از مشکل قلبی  بیمار نیست .دکتر آنوقت هنگام کار گذاشتن باطری با اطمینان میگفت که با این وسیله بیمار نه سکته میزند و نه هیچ مشکل دیگر عارضه قلبی .میگفت دستگاه شوک دهنده به هنگام ایست قلبی شوک دهنده  و نیروی وارد کننده به اندازه لگد اسب نیرو وارد میکند با این حس و حال خود را قانع کردیم که مشکل قلب را کلا نادیده بگیریم .   ناچار بدنبال مرض های دیگر بودیم و در پی درمان .حال این بلای جدید قرن هم قوز بالا قوز شده بود . کلافه از این بخش به آن بخش و خطر وجود ویروس جدید هم در کمین برای اعضای گروه همراه بیمار و خود بیمار هم مسئله جدی بود . نوبت دکتر داخلی هم چیزی معلومات نگردید و ما را به سمت عکس هسته ای کشاند . یعنی کلیه بخشهای بیمارستانی را بدون معطلی باید طی کنیم تا عمل ( یک سری زدن آمپول و مقدمات عکسبرداری به مانند مراحل یک عمل طولانی درد سر برای بیمار داشت ) 6 ساعته و مصرف دار و و سرمهای ویژه به داروخانه ها هم بلاشک باید مرتب سرک بکشیم . بازهم نگرانی شدید از ویروس لعنتی در حال تاختن و مبتلا نمودن افراد را مد نظر داشتیم که مبادا در این رفت و امدهای  تکراری در مکانهای وجود احتمالی ویروس ،نصیبمان شود . بهر آن عکس هسته ی تمام و کمال از اعضای بدن بیمار بعد از نوبت هفته ی بسختی با توجه به شرایط بیمار انجام شد . رفت و آمد برای جواب عکس هم زمان بر بود البته و نگرانی خطر مبتلا شدن مرتب در تفکر همراهان  بود . انوقت آیا جواب عکس نهایی تمام دوندگی ها و نتایج کل برسی ها را یکجا حل خواهد کرد .؟  آیا جواب آن عکس و مراجعه به آخرین پزشک نسخه تمامی آلام و درد سرکش یک ماهه بیمار و خاتمه نگرانی همراهان گرفتار و  احتمال  قرار گرفتن در دام ویروس در تماس نا خواسته داروخانه و بیمارستان  با افراد آلوده که نا مشخص و نامرئی یست را حل خواهد کرد یا نه ؟  سبب درد و مرض  بیمار بی تاب عدم تحمل در بیمارستان بزرگترین مشکل پیش رو و کنترل او بود و راه علاج طبیبان محترم و نسخه و داروی مناسب چه خواهد بود ؟،حالا منتظر یک هفته ای برای جواب سالی بطول می انجامید . بازهم مراجعه اجباری و آماده نشدن جواب هم مصیبت تکراری و سلسله مراتب مراجعه و رعایت تمام اصول حفاظت از  بیم مبتلا شدن هم جدا انجام و نگرانی بیش از اندازه بین بخشها و مطب و آزمایشگاه و داروخانه اخطاری جدی برای گیر افتادن در هر نقطه به این دیو نا مرئی تن آدم را به لرزه در می اورد .   سر انجام پس از دو بار مراجعه  نتیجه عکس و آزمایشات جانبی  را در یک پاکت علامت دار بدست گرفتم و با عجله از محل بیمارستان و بخشها خارج شدم . از تحویل دهنده هم در مورد ان  و نتیجه سوال کردم ایا نشانه بیماری خاصی مشاهده کردید با بی توجهی به اطراف و توجه خاص به وظیفه و کار اصلی خود گفت باید به پزشک خود مراجعه کنید . در دل گفتم خوش انصاف اگر نشانه ی ندارد چه میشود  که با  اشاره ای نگرانی را بر طرف سازید .اگر اشاره ای به بهبودی بیمار  و امیدواری در دل همراه بیمار   در این روزهای جنگ و مبارزه علیه دشمن مشترک سلامتی راهکار نجات رفت و امد غیر ضروری کمتر شود چه بهتر، اما رسم و راه قانونی اعلام نتیجه آزمایش بعهده طبیب متخصص میباشد حال چرا ما توقع داشتیم به علت وجود ویروس لعنتی بود که کمتر به مکانهای آلوده دسترسی پیدا کنیم . از طرفی شاد از گرفتن جواب و از طرفی نگران جواب و علایم شاید بیماری نا علاج رعشه سخت در دل وارد نموده بود . در فکر و چاره ای بودم در راهرو  ورودی خارج از بیمارستان یکی از همان فرشته های سراسر  سفید پوش و از سر تا پا مجهز به پوشش زره ضد ویروس که مانند ادم فضایی بود را مشاهده کردم که بسمت درون بیمارستان در حرکت بود . بلافاصله به فکرم رسید که از او خواهش کنم که خلاصه نوشته شده متن جواب را بطور سطحی و خلاصه علت بیماری و راه نجات  از خلاصی از این رفت و امد ها وجود دارد یا نه ؟ مانند دیوار در مقابل خانم پرستار ایستادم و اشاره توقف دادم . خواهش کردم همه موارد  و مقررات امور پزشکی و بردن جواب به دکتر متخصص و ارایه جواب با رعایت   سلسله مراتب پزشکی  را البته که میدانم . فقط خواستم بدانم بیماری بیمار جدی و خطرناک هست مثلا  خدای ناکرده به خطرناکی  ویروس کرونا یا علت ساده تر و قابل علاج تری دارد . در آن چند لحظه حساس کنار پرستار ، بیماریهای خاص و کشنده و خطرناک را از ذهن خود رد کردم . کنسر بزبان عامتر همان سرطان و انواع تومور ها و کیستهای مغزی و روده ای و احشا داخلی و یا دردهای عصبی در اعصاب ماهیچه و استخوان و شاید نارسایی کلیه و ناراحتی معده و دستگاه گوارش و هر نوع بیماری که خود در مدت چند سال زندگی خود در مورد ان شنیده و بطور پراکنده از جراید عمومی و توصیه های پزشکی از رساناهای جمعی شنیده و دیده بودم در رابطه با خطر یا سلامتی بیمار خود سبک سنگین کردم و منتظر بازشدن زبان و دهان فرشته نجات ایستاده مقابل خود  بودم . با ور انداز کردن برگه با راحتی گفت بیمار چند سال دارد گفتم مگر سن بیمار به بیماری های گوناگون ربط دارد . گفت البته که دارد من باب سلامتی بیمار از حضور در مراکز درمانی منطورم هست . بهر حال بیمار شما علایم خاص و سخت و خطرناک و بیماری شایسته اینهمه رفت و امد و در گیر با بخشهای درمان را ندارد بیمار را ببرید  و از این مطب به ان مطب نگردانید  از این بلای همه گیر کوید بترسید  .فعلا همه بیماریهای شناخته شده راه نسبتا علاجی مفید  دارد الا این ویروس خطرناک و کمتر شناخته شده که علاجش سختر از تمام بیماریهای موجود است  . در وضعیت کنونی بهتر و عاقلانه تر اینست   بیمار خود را نجات داده و در قرنطینه محل زندگی و منزل خود بدور از خواب و خیال آشفته چند همراه بیمار  را سر گردان و دربدر نسازید . درد ناشی از بدن بیمار با تجویز و نسخه های دارویی پزشکان ویزیت کننده بتدریج کم و کمتر میشود و بهبود نسبی پیدا میکند . بااین وصف و حال بیمار، بهتر است او  را از این میدان مین کرونا خارج کنید و درد سر هم برای خود و دور و بری ها و کادر پزشکی درگیر با این ویروس کمتر کنید.زبانم داشت بند می آمد لحظه سختی بود .فقط با تکان دادن سر توانستم از او تشکری داشته باشم . برگه جواب را در دستم رها کرد بسرعت به سمت محل کارش رفت . من هم از خدا خواسته خیلی پشت سرش دعای خیر و بدرقه راه و آینده او کردم .تا اندکی خیالم راحت شد و بر اعصاب و ناراحتی از اوضاع وخیم آن روز  مسلط تر شدم . دمی خوشحال بودم که  پرستار حتما واقعیت قضیه را گفته و ان پیشنهاد عاقلانه را پیش پای همراهان بیمار گذاشته است .به قول پرستار   از نداشتن علایم خاصی از بیماری نگران کننده جای شکرش باقی بود  . بابت این موضوع مهم در مورد    بیمار خود  تا حدی رضایتمندی نصیب مان گردید . را ه خود پیش گرفتم و بسوی محل استقرار بیمار شتافتم تا خبر جدی نبودن و اینهمه درد سر طولانی و خلاصی از وجود بیماری مهلک  را به انها نوید دهم . چند روز بعد جواب و کلیه آزمایشات حاصل دو هفته گیر و دار با آزمایشگاه و مرکز تصویر برداری را با ترس و لرز و نگرانی بدون بیمار در ساعت مقرر وقت قبلی وارد اتاق پزشک متخصص شدم . همه جوابها را در کسری از ثابیه ورق زد و عکس هسته ی را مرحله اخر برسی و گفتار آن پرستار را تکرار کرد. تنها گلایه من این بود که اگر علت خاصی نیست چرا درد و ناله از ناحیه  پهلو شبانه روز او را فلج و ناتوان کرده است . اقای دکتر راه نجات و خاتمه درد پهلو چیست دو بار گوشزد کردم مگر نه در دستور مسولان بهداشت خوانا و قابل رویت نوشته بود حق بیمار از دانستن واقعیت و علل و درمان  در حد امکان تسکین درد در اولویت قوانین مربوطه است . او هم با صراحت گفت درد پهلو درد یکطرفه و شاید انقباض ماهیچه ی است که مانند هوای اطراف ما وجو دارد ولی دیده نمیشود . گفتم هیچ راهی برای توقف وجود دارد یا نه ؟ بازهم با دقت و صراحت گفت گرچه بیمار  برای معاینه بیشتر  اینجا نیست ،اما نامه ای به پزشک متخصص فیزیو تراپ  نوشته ام و با نوبت  ویزیت فقط یک راه تسکین درد وجود دارد ، شما به دکتر مربوطه مراجعه کنید ایشان راه حل را پیشنهاد خواهند کرد . با توجه به مشکلات کادر پزشکی و در گیر با ویروس و تاب و توان کادر پزشکی روی درمان کوید 19 ،نوبت  یک ماهه با اصرار تبدیل به دو هفته ای شد . نمی دانستم کار خوب پیش میرود یا خیر ؟ از خود سوال میکردم که چه شد نتیجه آنهمه دوندگی پزشکی و آزمایشگاهی و داروخانه ی ،؟ بازهم دکتر و بازهم فیزوتراپی طولانی مدت باز هم ترس از ویروس و گرفتار شدن اجباری در دام  بدبختی چه میشود سرانجام این کار ؟ فعلا خود را به دست  قول  وقرار بی خیالی سپردم و دست از معالجه و مراجعه عجولانه به مراکز درمانی کشیدم . یک هفته مانده به وقت مراجعه اخرین راه درمان و معالجه قطعی که دکتر اشاره کرده بود بیشتر نمانده بود که خبر رسید بیمار از درد و ناراحتی شکمی و پهلو ها خلاصی یافته و  قطعا حرف جناب پزشک از گرفتگی شدید ماهیچه ای که میگفت دردی است که وجود دارد ولی آثاری در آن و علایم ان مشاهده نمیشود مانند هوای اطراف ماست که وجود دارد اما دیده نمیشود . خوشحال از اینکه بالاخره پزشک تشخیص داد و کار بجای باریک دستکاری در  مرکز اعصاب کشنده و انتقال دهنده  درد  به پهلو  نکشید ، نه مانند درد دندان که  مختل کردن اعصاب ،درد پایان میگیرد و در واقع  اعصاب میمیرد . اما  درمان اعصاب کمری کاملا بگفته پزشکان بسیار متفاوتر از دندان و دردسر آن است . از اینگونه خاطرات  شاید تلخ تر هم احتمالا برای عزیزان دیگر هم  رخ داده است . منتها با سعه صدر و تدابیر مناسب سبب کاهش واهمه و نگرانی و ترس همه جانبه در مورد بیماران خود و اطرافیان در بر خواهد داشت .بیمار و همرا بیمار در طول درمان سختی و عذاب میکشند تا سر انجام سرنوشت او یکسره شود این موارد  همیشه وجود داشته و خواهد داشت . آرزوی سلامتی برای بیماران  کرونایی و غیر کرونایی داریم و در  خاتمه  آرزوی  درمان ویروس کرونا به نحو شایسته و کمتر شدن دغدغه کادر درمانی و پزشکی  و پرستاری هم به کمترین حد خود برسد . یاد شهدای راه درمان  و بیماران عزیز از دست داده را گرامی میداریم و ارزومندیم خداوند صبر و تحمل به خانواده های کلیه شهدای راه سلامت عطا فرماید .مسولان درمان  در این مبارزه سخت و نفس گیر در سلامتی کامل باشند . مراقب سلامتی ،این هدیه گرانبهای خود باشید .



داستان کلاه** کلاهی که هر گز بسرم نرفت - باد اورده را باد میبرد

اصطلاح - ضرب المثل ایلی (متنجنه )

داستان قربان قسمت اول- اجل برگشته میمیرد نه بیمار سخت 1

داستان و ماجرای کوتاه اسب ربایی من - نان و نمک بچش اما شکستن نمکدان هر گز

هزار داستان -عروسی نا فرجام زلیخا ، دختر زیبای ایل

هزار داستان :ابتکار مفید خانم آموزگار در کلاس و آموزشگاه

هزار داستان ::تر فند بازگشایی زبان ساحری که وانمود میکرد بطور مادر زادی لال است.

بیمار ,هم ,ویروس ,دکتر ,درد ,وجود ,این ویروس ,و نه ,رفت و ,را به ,از این

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وب برندینگ | سایبر برندینگ نور هدایت گل و گياه فقط برای تو fardinurmode دبیرستان آموزش از راه دور دخترانه نشر دانش بانه 09188744396 chapemarkazeikart آموزش بهینه سازی سایت دانلود منبع جدیدتربن ها و بهترین ها اشعار شعراي ماندگار