به نام خدا


از مجموعه هزار داستان
:  جهنم گرما، به از شنای در گورآب شور

 



سال خوب و پر برکتی بود آنسال . تعدادی از چادر نشینان در ادامه مهاجرت و سفر باز گشت بهاره از سمت قشلاق تصمیم گرفتند تابستان آنسال را در  مراتع رها شده گندم زار در کنار و حواشی دیواره باغات مرکبات و نخلستان سپری کنند . به سبب گرمای شدید و سوزان و غیر قابل تحمل از سایه سار دیوار باغ و درختان سر بفلک کشیده نخلستان ساعاتی از روز را بگذرانند.حسن دیگر ماندگاری فصل  تابستان سخت برای آنها این بود که سفر چند ماهه خود را کوتاه و در اندک زمانی با کمترین مشکلات و درد سر، بار و کوچ (مهاجرت )  در پاییز آینده به راحتی به ته قشلاق خواهند رسید .تحمل سه ماه گرم و سوزان برابر با حدود یک ماه بدور از کوچ پاییزه وبا وقت کافی برای امور عقب افتاده و سرکشی چند بار به قشلاق برایشان رضایت بخش بود . ماندگاری در محیطی نا سازگار در فصلی سخت و طاقت فرسا بجای آب و هوای خنک ییلاق دمی انان را وسوسه و پشیمان میکرد اما فارغ از هر مشکلی تابستان فرا رسیده و باید خود را با ان محیط و اب و هوا وفق دهند . بنا برباور  انها ماندن  در یک سوم مسافت اولیه قشلاق از جهاتی مقرون به صرفه بود . از محل ست موقت تا قشلاق راه چندان زیادی در پیش نداشتند . گندم زار های وسیع، مانده ، درو نشده منبع خوراک دامهای فراوان انها را بی نیاز از گردش  دامها برای پیدا کردن خوراک بحساب می آمد.  باغات وسیع در حواشی شهر، َشهری بزرگ  در لبه کوهستان مرتفع در جنوبیترین منطقه با دیوارهای بلند و پر خطوط  و موجی شکل و برخی جاها فرو ریخته  کلیه مجموعه شهر و باغات را  احاطه کرده بود ،که  دور تا دور باغها را همانند قلعه های کهن در برگرفته بود . درختان مرکبات کهنسال در بین درختان کهنسال تر از مرکبات در ابعاد بیش از اندازه گستردگی، خود نمایی میکرد . دیوارهای گلی شکسته و کج و معوج و نا موزون سایه سار پسین گاهی و صبحگاهی خوبی در دمادم ریزش و سوزش گرما برای دامهایی که عادت به گرمای شدید نداشتند موضع خوبی را بوجود آورده بود . بجز چند ساعتی از شبانه روز بقیه اوقات را با گرمای بی سابقه دست و پنجه نرم میکردند . اما از نظر آذوقه و اب شرب مشکلات چندانی نداشتند . دشتی مملو از گندم دیم و شوره زاری پر علوفه باب میل دامها خوشحالی انان را از طرف دیگر به همراه داشت .هنگام ظهر موج گرما ی سوزان چنان سرابی در تمام جهات انها را محاصره کرده بود که مانند دریای  سیلاب  در چند قدمی برای بلعیدن انها در حرکت و پیشروی بود . علفزار های حاشیه رودی شور  با اب لب شور برای دامها فوق العاده مناسب بود و بهتر و بیشتر به درجه چاقی انها کمک میکرد و نیاز انها به خوراندن نمک فله را بر طرف میکرد . رودخانه فصلی و گاهی با جریان اب جاری با پهنای نسبتا زیاد و گاهی تا 500 متر از دور دستها سرچشمه گرفته و از میان دشتهای شور و علفزارهای شوره زار آب شیرین  جاری را به آبی شور و گاهی تلخ مبدل ساخته بود . دشت مزبور مابین رودخانه و کلان دیوار باغهای محلی حاشیه شهر قرار داشت . در ضمن علفزارهای پر پشت و گندم زارهای بکر جولانگاه وچراگاه  موقت شبانه خوک و گراز های وحشی توله دار بود و گله ی و گروهی شبانه برای چرا به دشت وارد و سحر گاه به درون رودخانه در میانه پناه گاههای با انبوه بوته زار و علفزار و درختچه و درختان گز پناه می اوردند . تعداد این جانوران وحشی بقدری زیاد بود که خاک برخاسته از سم انها در راه برگشت در پهنه افق تا دیر زمانی مشاهده میشد وچون تکه ابری در بالای افق کم کم نا پدید میشد . بیشه زارهای انبوه ساحلی در هم تنیده از درختان گز و بوته های شوره تازه جوانه زده دارای تونل های مارپیچ و تاریک و باریک در کنار صخره های پراکنده حاشیه رودخانه زیستگاه مناسب انواع جانوران وحشی اغلب خوک و گراز  تنها نبود، بلکه به موجودات دیگری هم تعلق داشت . نیزار کوتاه و گوراب های عمیق در مسیر و جوانب رودخانه فراوان بود .در مسیر رودخانه به مرور زمان حوضچه های طبیعی عمیق شکل گرفته بود و آب بشکل چرخشی وارد ان و از حفره های جانبی در ادامه مسیر رودخانه به جریان دایمی خود ادامه میداد .  سایر نقاط دارای شنزار نرم و و قلوه سنگهای گرد و صیقلی که در اثر سیلاب در هم کوبیده و زیر و روی شنزارهای گسترده در تمام نقاط رودخانه بچشم میخورد . شنهای داغ و سوزان هنگام  نیمروز فقط گاه گداری با رد پای جانوران و خزندگان و پرندگان در خنکای عصر گاهی نظم را بر هم زده و دایم در تغییرات سطحی بود . از مهمترین ساکنان بیشه زار پر پوشش علاوه بر  دسته های و گله های فراوان و پر جمعیت خوک و گراز و توله بچه های ریز و درشت، لک لک ها و سایر پرندگان و شاهینها و عقابها نیز  بود . بهترین زیستگاه امن  برای گله های گراز وحشی بود . این گله ها شبانه به طرف دشت گندم زار حمله و سحرگاه در روشن ،تاریکی هوای منطقه  گاهی در محاصره گله های گوسفند قرار میگرفتند و مجبور بودند راه خود را به سمت دیوارهای رمیده باغات دور بزنند و مدت طولانی تری تا طلوع آفتاب خود را از محاصره نجات داده و به پناهگاه برسانند . در روشنایی روز با حالت گریزانتر  وسرعت بیشتر  با ایجاد گردو خاک بیشتر به سمت پناه گاههای امن خود به رودخانه بر میگشتند . رد پای  انان در میان علفزارها خطوط مارپیچ ایجاد کرده بود . گردو خاک و توده دودی شکل دو بار در روز مشاهده میشد .  در افق منطقه تا دیر وقت صبح گا هان مانند ابری نازک و کشیده در پهنه افق نمودار و بتدریج محو میشد . خواب و استراحت روزانه و بی حرکت انان در غارچه های ساحلی صخره ای و تونل های درختی از خصلت های بارز  انها بود . در طول روز از دیگر جنبنده های گوناگون خبری نبود . تعدادی از جوانان به جد برای زدودن گرمای کشنده هفته ای چند روز را به شنای تمام روز در گورابهای عمیق وحوضچه ها  شیرجه ن آرامش رودخانه را بهم میزدند . بچه ها ظهرانه  پس از فعالیت فراوان،گروهی با آب و آذوقه بسوی رودخانه دارای  اب شور می شتافتند و در بقچه های نان و قاتوق بجز خرما و رطب تازه و پنیر،  خوراکی دیگری در بساط نداشتند . همین مواد غذایی کافی بود تا انرژی روزانه را تامین کنند و در طول روز دوام آورند . از بلندای صخره های کوتاه به شیرجه زدن می پرداختند . در کنار سرگرمی و آبتنی در شورابهای رودخانه گاه گاهی به آسایشگاه خوکهای توله دار سرک می کشیدند و مزاحم انها میشدند با پرتاب سنگ و کلوخ انها را از یک جهت بیشه به سمت دیگر فراری میدادند . کم کم عادت جانبی به عادت دایمی سر گرمی و سر به سر خوکها تبدیل شد و پا را فراتر گذاشتند . هی کل  هی کل ، صاحب مرده  همراه با کف - دست زدن با صدای بلند و اخطار دهنده ،عبارتی مرسوم نزد انها برای بیدار کردن و فراری دادن خوک و گراز باب و رایج بود . با لباس شنا محل های خفتن انها را محاصره میکردند . عده ای روی ارتفاع صخره تعدادی در مسیر تونل های درختی حلقه زده و تعدادی با پرتاب اشیا انها را مجبور به تقلا و خروج از بیشه از سمتی به سمت دیگر وادار میکردند . عصرانه دوباره از ته مانده  نان و خرما و پنیر محلی  میل میکردند .انرژی کافی برای جست وخیز و بالا و پایین پریدن و دنبال کردن خوکها بدست می آوردند ،بخشی از سواحل رودخانه  خالی از موجودات خفته میشد .روز به روز سطح فعالیت سرگرمی انها بیشتر میشد و اخرین بار جسارت بخرج دادند و با قوای کامل وارد عرصه نا مشخص بیشه زار و به حریم خانوادگی گراز های قدرتمند وخشمگین وارد  می شدند ،تا اینبار سر به سر تمام اعضای خانواده انها بگذارند اما غافل از اینکه انها قوی تر از ان  بودند ،که فکر میکردند.گرازهای غیرتی  در پی فرصت طلبی هم  برای حمله و  هم انگیزه دفاع به انها دست میداد . گروه اول با ذوق و شوق در بالای بیشه و مسلط بر اوضاع مانور میدادند و سایرین در مسیر تونل های درختی راههای خروج را مسدود و انها را به تحریک و فراری وادار می کردند  ،اما راههای خروج پر ازافراد  بود. انها ( گرازهای تنومند ) راهی بجز  سر بر تونل حاوی نفرات  گذاشتن نداشتند . بجهت یکپارچگی سر و تنه و گردن و عدم گردش گردن با همان قدرت اولیه و پر انر ژی مستقیم حمله و در عین حال حرکت از ترس بجلو هجوم میبردند . عادت عقب گرد نداشتند ، به سختی و بندرت اتفاق می افتاد دور بزنند و از جهت دیگر فرار کنند . ناگهان غریوی و مهیبی از میان پشته ها برخاست  وبا برهم  خوردن توده عظیمی از خرد شدن و شکستن شاخ و برگ درختان راهی از روی گروه بازشد گرازی خشمناک سینه و سر علم کرد و زیر شکم و پاهای یکی از بچه نهاد با دندانی و نیشی بر امده از دو لبش داس مانند او را که مصرانه سر راهش ایستاده بود مانند توپ در هوا پرتاب تا راهی گشوده و راه خروج آزاد شود دومین ضربه را بر پیکر خونین جوان با شدت هرچه تمامتر  بنواخت که لابلای درختان در بین زمین و هوا معلق گشت . و با جفتک های سنگین و غرش مخصوص ادامه تونل را بدون مزاحمت با سرعت تمام طی  کرد و در حال  فرار در میان جمع دیگری از خانواده بزرگ خود از دیده پنهان گشت . اما در میان جیغ و  و داد، فریاد  گروه ، فرد مجروح شده لابلای انبوه درختان نالان و گریان بدنبال مدد رسانی و راه نجات خود بود و دوستان خود را طلب میکرد . شکم نیم دریده و استخوانهای ران شکسته ومجروح  در حال بیهوشی را از لابلای درختان بیرون کشیدند . همزمان با گروه امداد خانواده های خود فی الفوربا کمک رسانی با حال بد و خون ریزی شدید  اورا  به درمانگاه  رساندند . پس از جراحی و مداوای طولانی مدت  و بستری از پیوستن به خانواده برای مدتها باز ماند . مدتی نگذشت که سر و کله ایل در حال بازگشت از ییلاق پیدا شد و این چند خانواده هم برای پیوستن به ایل محل تابستان گذرانی را ترک کردند . اما با خاطره زخمی شدن یکی از جوانان ، در پی سرگری بظاهر شادی اور و خطرناک به حریم و زیستگاه جانوران ساکن بیشه زار در آن  منطقه ماندگاری با  تابستانی گرم و خشک  هر گز از یادها فراموش نشد. تندرست باشید -illha

Hey kol,Hey kol



illha


داستان کلاه** کلاهی که هر گز بسرم نرفت - باد اورده را باد میبرد

اصطلاح - ضرب المثل ایلی (متنجنه )

داستان قربان قسمت اول- اجل برگشته میمیرد نه بیمار سخت 1

داستان و ماجرای کوتاه اسب ربایی من - نان و نمک بچش اما شکستن نمکدان هر گز

هزار داستان -عروسی نا فرجام زلیخا ، دختر زیبای ایل

هزار داستان :ابتکار مفید خانم آموزگار در کلاس و آموزشگاه

هزار داستان ::تر فند بازگشایی زبان ساحری که وانمود میکرد بطور مادر زادی لال است.

های ,انها ,رودخانه ,سر ,روز ,درختان ,و در ,انها را ,خود را ,خوک و ,و پر

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلودستان دانلود خلاصه کتاب مدیریت حقوق و دستمزد یوسف رونق بهمراه نمونه سوالات فروش انواع پاکت پستی - پاکت متالایز - پاکت حبابدار - پاکت فلایر 52437336 اینجا همه چی هست GENERALS MAPS حریم دل shadizohrevandi تحقيق و مقالات دانشجويي پژوهش نگار