به نام خدا
 از هزار داستان -داستان بعدی :

برای وصال عشق خود ، سرو ناز دختر ناز ایلی

باید از رود جیحون گذشت- خواستگارش گفت 

هزار داستان :

نزاع در قلمرو شیرها - آفریقا




23/7/99تاریخ نگارش

یکی از روزهای زمستان سال 97 در منزل پای گیرنده یا همان تلوزیون با بی میلی  و خستگی کار و کارگری روزهای گذشته نشسته بودم . با کنترل تلوزیون زیادی  ور میرفتم ،شاید برنامه مورد علاقه ای بجویم و در غیاب خانواده شلوغ و پر جمعیت خود با خیال راحت به تماشای یک برنامه  مورد پسند را کامل و بدون   مزاحمت تماشا کنم  . الحق که با حضور بچه ها جای من مقابل تلوزیون نیست . آن روز بر حسب اتفاق و تغییر کانالها دستم روی تکمه ی رفت و شکار ناگهانی آهویی ناز توسط یوز را  در دشتی وسیع در حاشیه جنگلی در یک کشور افریقایی به نمایش گذاشته بود  ، را می دیدم . صبر کردم ، از تغییر این کانال و آن کانال پرهیز کردم  تا ببینم  عاقبت داستان چه میشود .

دهها لاشخور  گرسنه بدنبال خوراک در آسمان منطقه در ارتفاع خیلی بالا با چشمان تیز بین شکار را زیر نظر داشتند تا شاید از بقایای ان مقداری عایدشان بشود انهم منوط به اینکه اگر از دست کفتارها چیزی باقی بماند . پایین روی زمین هم کفتارها با  گوشهای تیز و آرواره های قوی مشغول پرسه زدن بودند . یوز گرسنه مادر برای شیر دهی به توله ها نیاز به مصرف گوشت  این لاشه داشت و کشان کشان انرا تا حوالی درختی قطور و بلند حمل میکرد تا آنرا بر بلندی بکشاند و شکار خود را از چنگ دیگر درندگان برهاند .اما از بد شانسی دو ماده شیر در پی تعقیب واقعه اوضاع شکار آماده را فراهم دیدند، حمله را اغاز نموده و با سرعت به سمت لاشه در چنگ یوز پلنگ هجوم بردند . قبل از کشاندن شکار به بالای درخت توسط یوز شیرها فرا رسیدند و غنیمت را به چنگ خود گرفتند یوز هم تنها قادر بود جان خود را نجات دهد و شکار را رها و پا به فرار و از مهلکه بدون استفاده از گوشت نرم و ترد و انرژی زا در حالی که  نیم نگاهی به پشت سر انداخت ، با ناراحتی دور شد  .من هم میخکوب مقابل تلوزیون دستم در بشقاب تنقلات  و کنار چای سرد شده خشکم زد . عجب هرج و مرجی بر نظام زندگی درندگان حکمفرماست . آهوی بیچاره را با حیله و نیرنگ و استتار تمام و مرحله اخر با سرعت فوق العاده در دقیقه ای شکار و برای خود و توله ها نیاز مبرم داشت، اما زور بگیرها امانش ندادند . نوبت به تقسیم درندگان قوی هیکل و پر خور رسید یکی از  شیرها طرف سر و دیگری از سمت دم شروع به خوردن اندامهای نرم و گوشتهای لقمه ی را با کمک زبان چسبنده و دندانهای تیز جدا میکردند و دو سه گاز میزدند و غورت داده و می بلعیدند و این کار با عجله و رقابت بدون در نظر گرفتن سهم و انصاف و حقوق دیگری در تلاش برای سیر کردن شکم پر حجم خود بودند . انقدر با سرعت پیشروی کردند که پوزه های هردو به همدیگر رسید از این مرحله نزاع جدی اغاز گردید . ابتدا توقف تناول و بعد نعره با دندانهای نیش بلند جلو و نگاههای خیره و دم سیخ کرده و اماده پریدن بهم و نزاع بودند . لاشه نیمه خورده هم بین دو عضو شیر های قوی که معلو م نبود جزو کدام دسته و گروه بودند ولو بود . از اینجا گزارشگر و تفسیر گر پشت صحنه بزبان بیگانه در مورد روابط اجتمایی و پیوند شیرها و حق و حقوق هر کدام در گروه را احتمالا توضیح میداد و من که نه زبان بلد بودم و نه تخصص و محقق شیرها، فقط نظاره گر تصویر  بودم تا به سر انجام ماجرا پی ببرم . اندکی بعد زیر نویس فارسی هم تند و تند می امد و مرتب نوشتها رد میشد اصلا حقیقت ماجرا را بخواهید سواد فارسی درست و حسابی نداشتم تا مفهوم و موضوع جالب داستان را متوجه شوم . برای از دست ندادن بقیه ماجرا ابدا توجهی به نوشته معطوف نکردم و حیفم امد صحنه های کمیاب این واقعه تصویری را لااقل  نببینم. صحنه را در ذهن و مغز ذخیره میکردم تا در پایان یک نتیجه گیری مناسب از ان واقعه بدست آورم .تا اینجا علاقه مند به وقایع این شکلی شده بودم .اولین بار بود در سکوت خانه و در غیاب خانواده با ارامش کامل این فیلم را میدیدم تا بود و نبود سرکار و خارج از خانه و وقتی هم در منزل بودم خستگی بود و استراحت و در وهله بعدی بچه ها برای خود برنامه دوست داشتنی و مسابقه و برنامه های علمی و غیر علمی  و فیلم را دوست داشتند و هر گز به من اجازه استفاده از برنامه دلخواه را نمیدادند . من هم از خیرش می گذشتم و پی کار درون خانه و استراحت مشغول میشدم .  اما داستان پس از رها شدن لاشه و افتادن بدست شیرها و فرار یوز شکل دیگری بخود گرفت . مزاحم های بعدی کفتارها جسور و گله ای بودند که یکی یکی فرا رسیدند . اینجا باید اتحاد خود را علیه لاشخورهای آماده خور و مفت خور حفظ میکردند و نگذارند غنیمت خود به چنگ انها بیافتد اما با بهم پریدن و نزاع سنگین دوشیر  ماده  موجب شد کفتارها فعلا ترجیح دهند تحمل کنند ، منتظر فرصت  مناسب و حمله بودند . و در حال حاضر   ترجیح دادند  نظاره گر و تماشاچی باشند . چه ایده ای در سر انها بود نا مشخص بود . از  بازگویی داستان  و زیر نویس هم که خیری ندیدم با کمترین میزان سواد خود نتوانستم مفهوم واقعی روابط  و قوانین و حرف حساب ان دو شیر ماده را بر سر سرمایه  غنیمتی سر در بیاورم .فعلا به تماشا ادامه دادم ببینم اخر داستان  چه میشود  .بازهم خود را از پی گیری قصه گو و متن فارسی زیر نویس بکلی و حتمی منع کردم تا از هیچ قسمت فیلم  تصویر ی مبادا باز مانم . اینجا در فکر و ذهنم متوجه علم و دانش و سواد خواندن و نوشتن درست و حسابی بودم که فعلا تصمیم در این  موقعیت ضروری نبود .بهر حال  از دست ندادن صحنه های شکار غنیمتی و روابط شیر های گرسنه درون گروه یا خارج از گروه  ، که چگونه ابتدا خواهرانه غنیمت مفت و مجانی را با حضور فیزیکی بدون تلاش و درد سر به چنگ گرفتند و هردو سهمی برداشتند و خوردند مهمترین عامل علاقه مندی به موضوع داستان بود . اما در ادامه بابت تتمه گوشتهای چسبیده به لابلای استخوانهای باریک و سفید  لاشه قانع به سهم خود نبودند و هر کدام تلاش میکردند  بقیه لاشه را روی کول اندازد , یا بدندان گیرد و محل را بدون توجه رقیب ترک کند .  درست است که حیوان هستند و درنده وما هم توقع زیادی از رفتار مناسب نداریم بلکه باید هم در جمع یکدیگر تابع مقررات هم باشند . در ادامه  با شروع در گیری ،خوردن و لب زدن لاشه متوقف و ممنوع شد . تا نتیجه نزاع خونین مشخص شود . هر دو با حرکات نمایشی جنگی و مطابق شگرد یادگیری و غریزی مانور و تهدید وزور آزمایی و قدرت نمایی خود را به رخ حریف میکشید.شاید ان یکی ضعیف تر از صحنه خارج و بگریزد مثل اینکه هر دو هم اورد و توانمند و قوی بودند و هیچکدام قصد خروج نداشتند و. کم کم سرو کله چند توله شیر بالغ از لابلای انتهای درختان جنگل رونمایی و قدم ن به سمت لاشه گرفتار میان دو جنگجو وارد صحنه شدند .نمی دانم چرا در این موقعیت نزاع شدید انها با چنگال و پنجه اندازی به قصد دریدن یکدیگر تشدید شد . اوضاع صحنه نبرد هر ان وخیم تر و ضربه های شدید بود که بهم وارد میکردند .تا اینجا براحتی توانستم در گیرودار بهم پریدن و پنجه اندازی و گلاویز شدن و در عین مبارزه نعره های ترسناک دو شیر خشمگین  را تا حدودی شناسایی کنم . هر دو را از روی علاماتی ظاهری با نشانه گذاری  دو شیر الف و ب را معلوم کردم تا ببینم پیروزی از آن  کدام  یک خواهد بود . اما با فرا رسیدن دسته دیگر شیر ماد ه ها نزاع حسابی بالا گرفت و دو دسته گی ،بهم پریدگی و چنگال اندازی  شدیدتر شد . انگار نیزه بهم پرتاب میکردند و توله شیر ها در کنار ودور از میدان جنگ صدای ناله سر میدادند و نگران بودند معلوم نبود مادرشان کدام یک بود . اما آنها موقعیت و شناسایی اعضا را بخوبی میدانستند . گرد وخاک و شکستن درختان و پرتاب تکه های بوته بهوا شیر ها را کاملا گم کردم و نظم گروه و اعضا در دل خاک و گرد و غبار بهم پیچید و بهم ریخت که خودشان هم همدیگر را  گم میکردند . پس از فروکش کردن خاک و گرد غبار غلیظ دوباره نزاع از سر گرفته میشد .  بدرستی متوجه نشدم دعوا بر سر ته  لاشه  استخوانی غوطه ور در خاک و زیر دست و پا بابت چیست . چیزی از لاشه در حین  لگد مال شدن باقی نبود که  بابت ان  اینهمه نزاع و درگیری ادامه یابد.  دعوای خانوادگی و نزاع دسته جمعی شاید طایفه گری در  میان انها باب بود . من هم نگران ترس و وحشت تصویر بردار و گروه نخبه تنطیم دوربین ها حال یا از راه تله دوربینی یا حضور در قفس های مورد اطمینان بودم که مبادا داستان جور دیگری رقم بخورد مطمئنا اتفاقی نیافتاده که فیلم تمام و کمال در حال نمایش بود  اما در کل خود بخود ذهن بدنبال خطرات و وحشت ناشی از نزاع درندگان بیرحم وجود دارد . اول فکر میکردم با تسخیر لاشه آهو برای پیوستن گروه بعدی از  شرکت همنوعان خود  در این ضیافت عالی دعوت بعمل می اید و ابتدا میهمان باید دهن درازی و بعد میزبان شروع کند نه خیر خبری از این صلح و ارامش ، دعوت در کار نبود . در این کشاکش و مبارزه برای بقا نه نظم معنا دار است نه رحم و مروت ونه شراکت. شاید در مراحل اولیه چنین و چنان باشد اما پایان خوشی نداشت  . کار بالاخره به نزاع خواهد کشید و تعدادی قلاده شیر نحیف و بیمار و ضعیف خود به خود کنار خواهند رفت و شاید ا ز ته مانده ان اگر کفتارها اجازه دهند به انها خواهد رسید والا از گرسنگی در معرض خطر خواهند بود، مگر اینکه در گروه و همکاری یکدیگر شرکت فعال داشته باشند . متوجه این مطلب شدم که هر کدام از بزرگ و کوچک حتی والدین هم سر انجام بفکر شکم خود هستند . آنوقت بود که به مفهوم و معنای واقعی راز بقا،  این اصطلاح رایج را متوجه شدم . نظم و قاعده را زیر پا میگذارند . اینجا به گروه مهاجم باید نفرین کرد که چرا برای غنیمت گیران مزاحمت ایجاد کردند انها باید با تلاش و زحمت خود  بدنبال شکار باشند و اگر در یک گروه هستند پس چرا نزاع خونین و خطرناک براه انداخته اند . خود شکار کنید و به مراد دل خود برسید . لاشه تکه پاره شده اهوی بیچاره بین چنگال بیرحم شیرها حتی برای تصاحب استخوانها هم مبارزه ادامه دارد . از این لحظات پر اضطراب و دعوای گروهی ماده شیران، ناگهان سر وکله یک  شیر نر  غوا آسا از دل جنگل خارج و با دم بالا گرفته و با غرور و جسارت و گوشهای تیز کرده و بدن پف کرده و با یال و کوپال بر آمده و  خشمگین بحالت یورقه و نیم دو  وارد میدان شد . تا چشمان گروه نازع به اندام و هیکل شیر نر افتاد همه بحالت سکوت و توقف نزاع ،در جای خود میخکوب شدند . بلی اینجا مثل اینکه قانون و حساب کتاب در کار است هیچکدام جرات تکان خورد نداشتند و بحالت احترام او را تا رسیدن به لاشه تکه پاره و خاک الود با نگا ه های خود دنبال کردند و منتظر فرمان سلطان اصلی بودند . این همه دعوای بیخودی و بیهوده ابدا کار درستی نبوده این شاید نظر نره شیر بود که همه را به زمین چسباند فقط با حضور خود . پایان دهنده نزاع بنفع  گروه ضعیف وارد شد  و همه را از کشتار یکدیگر رهانید . با هیبت و عظمت و غرور بی حد و اندازه از مقابل دو صف نزاع کنندگان گذشت و بر سر تکه های استخوان و گوشتهای با خاک مالیده  رسید به همه طرف چرخید و حرف معنا دار خود را به اعضا تحمیل کرد و سر و یال کوپال را با بی میلی به زمین انداخت استخوان ها را بویید و برسی کرد و سر را بالا گرفت دوباره با هیبت شکوهمند خود نعره ای کشید و به سمت دل جنگل متراکم راه افتاد گروه شیرهای ماده با صف منطم وی را دنبال کردند و هیچ اتفاق نا فرمانی رخ نداد . حرف حساب خود را بزبان انها بازگو کرد و التیماتم نهایی را سر داد و بقول خودش هر که جزو این گروه هست به جد دنبال من بیاید و الا خود دانید و طرد از گروه متعاقب ان پیش خواهد امد .ته مانده استخوانی لاشه پر از خاک هم نصیب کفتارهای منتطر و اندک نزاع بعدی بین انها منجر شد . اما لاشخور ها هم افق اسمان را به کمترین فاصله رسانده و درحال نشستن بر زمین بودند از مشتری های ریزش  های خرد و ریز تکه گوشت و استخوان   احتمالی لاشه بر زمین بهم ریخته  بودند . به احتمال فراوان گروه شیر ها در کل دارای نظم و قانون ویژه خود بودند که همه از فرمان قوی ترین شیر فرمانبرداری کردند و با هم یکی شدند و بدون نزاع و پرخاشگری در کنار هم با دوستی و رفاقت آشکار قدم ن به طرف مرکز جنگل صحنه را ترک کردند . . مفهوم و تعبیر و تفسیر وقایع  رفتار اجتمایی  شیرها  از نظر کارشناس و زیست شناس و عکاس و فیلمبردار خارجی که  از صحرا های  همجوار جنگل  های افریقا گزارش میشد . حتما پس از تحقیقات و برسی کامل گزارش میکرد . من که متوجه اصل موضوع تفسیر نشدم . و مدتها در انتظار تکرار برنامه مرتب به تغییر کانال گیرنده ور میرفتم شاید از کانالی دیگر نمایش داده و تکرار  شود . اما همین تغییر و دستکاری مرتب و بیمورد در اجزا برنامه  تمام کانالها هم ابتدا بهم ریخت و سپس بکلی حذف شد .  ما ماندیم سه چهار کانال . تا مدتها انگ بهم ریختن و خرابی گیرنده را به من می زدند . با این کار سبب محرومیت  خیلی از  برنامه های مفید بچه ها  شدم . هنوز هم که هنوز است در پی  بدست آوردن برنامه های  راز بقا ی محیط زیست و موجودات و حیوانات از جمله داستان شیرهای افریقا و سایر درندگان انجا هستم اما امکان پذیر نشد که نشد . اوقات خوش


داستان کلاه** کلاهی که هر گز بسرم نرفت - باد اورده را باد میبرد

اصطلاح - ضرب المثل ایلی (متنجنه )

داستان قربان قسمت اول- اجل برگشته میمیرد نه بیمار سخت 1

داستان و ماجرای کوتاه اسب ربایی من - نان و نمک بچش اما شکستن نمکدان هر گز

هزار داستان -عروسی نا فرجام زلیخا ، دختر زیبای ایل

هزار داستان :ابتکار مفید خانم آموزگار در کلاس و آموزشگاه

هزار داستان ::تر فند بازگشایی زبان ساحری که وانمود میکرد بطور مادر زادی لال است.

هم ,نزاع ,های ,شیر ,سر ,گروه ,خود را ,را به ,و با ,و در ,را از ,هزار داستان داستان

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

قمر بنی هاشم علیه السلام میمه bosscamera دانلود آهنگ و فیلم |عکس و مدل لباس |اخبار روز|دانلود نرم افزار |اس ام اس عاشقانه تیدا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. شورای دانش آموزی دبیرستان عصر دانش abfar-of پایگاه برتر آموزش و تحلیل سئوی حرفه ای عارفانه هاي يک دوست 107430216 علوم اجتماعی